|
چهار شنبه 27 دی 1391برچسب:, :: :: نويسنده : فاطمه
یه احساسی به تو دارم شبیه عشق و دلبستن تو هم مثل منی اما یکم عاشق تری از من ![]()
سه شنبه 26 دی 1391برچسب:, :: :: نويسنده : فاطمه
![]()
سه شنبه 26 دی 1391برچسب:, :: :: نويسنده : فاطمه
![]()
سه شنبه 26 دی 1391برچسب:, :: :: نويسنده : فاطمه
![]()
چهار شنبه 20 دی 1391برچسب:, :: :: نويسنده : فاطمه
گریه کردم اشک بر داغ دلم مرحم نشد ناله کردم ذره ای از درد هایم کم نشد در گلستان بوی گل بسیار بوییدم ولی از هزاران گل گلی همچون شما پیدا نشد ![]()
چهار شنبه 20 دی 1391برچسب:, :: :: نويسنده : فاطمه
زندگی دفتری از خاطره هاست یک نفر در دل شب یک نفر در دل خاک یک نفر همدم خوشبختی هاست یک نفر همسفر سختی هاست چشم تا باز کنیم عمرمان میگذرد ما همه همسفر و رهگذریم آنچه باقیست فقط خوبیهاست ![]()
چهار شنبه 20 دی 1391برچسب:, :: :: نويسنده : فاطمه
شاید آن روز که سهراب نوشت: تا شقایق هست زندگی باید کرد خبری از دل پر درد گل یاس نداشت باید اینطور نوشت هر گلی هم باشی چه شقایق چه گل پیچک و یاس تا نیاید مهدی زندگی اجباریست باید زیست... ![]()
چهار شنبه 20 دی 1391برچسب:, :: :: نويسنده : فاطمه
شنیدی همه عاشق میشن مثل انگشتا؟؟؟ حالا ببین باور کن ![]()
چهار شنبه 20 دی 1391برچسب:, :: :: نويسنده : فاطمه
هرکس به طریقی دل ما میشکند بیگانه جدا دوست جدا میشکند بیگانه اگر میشکند حرفی نیست از دوست بپرسید که چرا میشکند ![]()
چهار شنبه 20 دی 1391برچسب:, :: :: نويسنده : فاطمه
گفتم فراموشت کنم شاید بری از خاطرم شاید نداره بعد از این باید فراموشت کنم ![]()
چهار شنبه 20 دی 1391برچسب:, :: :: نويسنده : فاطمه
در خلوت من نگاه سبزت جاریست این قسمت بی تو بودنم اجباریست افسوس نیشود کنارت باشم بی تو هر ثانیه من اجباریست ![]()
سه شنبه 19 دی 1391برچسب:, :: :: نويسنده : فاطمه
نگاه کن غم درون دیده ام چگونه قطره قطره آب میشود چگونه سایه ی سرکشم اسیر دست افتاب میشود نگاه کن تمام هستی ام خراب میشود شراره ای مرا به کام میکشد به اوج میبرد نگاه کن تمام آسمان من پر از شهاب میشود
![]()
سه شنبه 19 دی 1391برچسب:, :: :: نويسنده : فاطمه
خاک پایت بوسه گاهم بود و بس بر سر راهت نگاهم بود و بس ای نگاهت تکیه گاه خستگی عشق تو تنها گناهم بود و بس
![]()
سه شنبه 19 دی 1391برچسب:, :: :: نويسنده : فاطمه
اگر یادمان بود و باران گرفت دعایی به حال بیابان کنیم اگر یادمان بود و باران گرفت نگاهی به احساس گلها کنیم
![]()
دو شنبه 18 دی 1391برچسب:, :: :: نويسنده : فاطمه
تا که بودیم نبودیم از کسی کشت مارا غم بی هم نفسی تا که رفتیم همه یار شدند خفته ایم و همه بیدار شدند قدر آیینه بدانیم چو هست نه در آن وقت که افتاد و شکست ![]()
دو شنبه 18 دی 1391برچسب:, :: :: نويسنده : فاطمه
گرچه از دوری این فاصله ها مایوسم از همین فاصله دور تورا میبوسم ![]()
دو شنبه 18 دی 1391برچسب:, :: :: نويسنده : فاطمه
قصه از آنجا شرع شد که .....خیلی عصبانی بود گفت اگه دوسم داری ثابت کن گفتم چجوری؟گفت رگتو بزن گفتم مرگو زندگی ست خداست گفت :پس دوسم نداری .تیغو برداشتم رگمو زدم وقتی داشتم تو آغوش گرمش جون میدادم زی لب گفت: ....... اگه دوسم داشتی تنهام نمیذاشتی ![]()
دو شنبه 18 دی 1391برچسب:, :: :: نويسنده : فاطمه
بر لب دریای حسرت خانه ای دارم قدیمی از تمام دار دنیا دوستی دارم صمیمی گاهگاهی یادی از ما میکند با مرامش شرمسارم میکند ![]()
دو شنبه 18 دی 1391برچسب:, :: :: نويسنده : فاطمه
میروم با رفتن شاد باش از عذاب دیدنم آزاد باش گرچه تو تنهاتر از ما میشوی آرزو دارم ولی عاشق شوی آرزو دارم بفهمی درد را تلخی این برخورد های سرد را ![]()
دو شنبه 18 دی 1391برچسب:, :: :: نويسنده : فاطمه
شبی از پشت یک تنهایی غمناک بارانی تو را با لهجه گلهای نیلوفر صدا کردم تمام شب برای با طراوت ماندن باغ قشنگ آرزو هایت دعا کردم ....
![]() صفحه قبل 1 صفحه بعد ![]() |